وقتی که دور هم میشیم
تو قهوه خونه مجید
از توی بغض هم دیگه
میشه گلایه هارو چید
صمیمی و گرم و عزیز
یه جوری حال به حال میشیم
مرزای عقل میشکنیم
غصه رو بی خیال میشیم
اهنگمون قل قل اب
عاشق سرخی زغال
دود غلیض خستگی
عصرونه با ظرف سفال
گاهی روزا بحثی سر
زنده به گور صادقه
اونکه برای دشمناش
یه جوری اینه دقه
از تویه دیوان فروغ
اسیرو ازاد میکنیم
به حرمت خستگیاش
عصیانو فریاد میکنیم
شاملو با ایدا میرسه
این یعنی اوج ذندگی
بعده یه هفته کارو درس
خستگی و دوندگی
یه قوری با گلای سرخ
با چای داغ و دیشلمه
زغال بیار خاموش نشه
اتیش عمر من کمه
اما تموم حرف ما
عشق و وطن پرستی
قیمت ناموس و وطن
قد تموم هستی
تو قهوه خونه مجید
به زنده باد اون سه تن
پیکارو بالا میکشیم
عفت و ناموس و وطن
همه چیز از جایی شروع شد شد که بعد از 5 سال زندگی با زن دومم فهمیدم با دخترم ازدواج کردم و احساس کردم جریانی بلند بلند به من میخنده...........